دانلود رمان توتیای چشم از مسیحه زادخو

معرفی رمان:

روایتی عاشقانه بین دختری با قلبی پر از مهر

و پسری تنها و پر از کینه و نفرت از زندگی

#توتیای‌چشمم

به زودی رونمایی می‌شود از داستانی بسیار زیبا و عاشقانه‌هایی بسیار لطیف و خاص

همراه ما باشید با #توتیا و #امیرپاشا توتیایی که چشمان امیرپاشا می‌شود در تاریکی این زندگی پر از جبر

با قلم #مسیحه‌زادخو

قسمتی از رمان:

باز لحنش شاد باز انگار کنایمو نشید که گفت :
– اگه شما بنای بد عنقی نذارید من میمونم مشکلی که ندارم .
انصافا خیلی پر رو و زبون درازه این دختره
دستمو گرفت و گفت :
– بریم
چقدم وراجه سرم رفت یاد آن‌شرلی افتادم دختر زیبا با موهای فرفری بی اختیار لبخندی زدم …
جدا این دختر پر حرف و به ظاهر مهربون چه شکلیه …
واقعا چقد حرف میزد همین طور یه ریز داشت فک میزد
– کمی بلند بهتون میاد اما دیگه خیلی بلند شده خصوصا با ریش که دارید شبیه کروزوئه شدید …. یادتونه کرزوئه چه شکلیه ؟
سری تکون دادم و گفتم :
– صحیح ؟
…. تقریبا به آرومی و با هدایت این دختر کنارش راه میرفتم و گفت :
– آره دقیقا اون شکلی شدین … همون شخصی که چندین سال گیر افتاده بود تو جزیره و دست‌رسی به چیزی نداشت … بر عکس شما تو این عمارت آخه … خودتونو حبس کردین که چی
نفسی بیرون دادم به آرومی همقدم بودم باهاش که گفتم :
– اسمت چیه ؟
– توتیا
– توتیا ؟
– بله …توتیا
متفکرانه گفتم :
– توتیا یعنی …
خودش پیش دستی کرد و با لحن شادی گفت :
– سرمه