فروشگاه

دانلود رمان آنهدونیا از سدگل

دانلود رمان آنهدونیا از سدگل

دانلود رمان آنهدونیا از سدگل

 

 

 

معرفی رمان:

بعضی از آدم‌ها از ته قلب به تقدیر اعتقاد دارند. تقدیر، سرنوشتی که از قبل مشخص می‌شود.
عاقبت اتفاقات پی در پی زندگی انسان‌های قصه، به دست این جمله کلیشه‌ای بود یا چیزی دیگر نمی‌دانیم؛ اما هرچه که بود، بدجوری زمین و آسمان دنیای دراگونوف جوان را بهم دوخت. در آن شب سرد و خفقان‌آور، دستان گرم انسانی مهربان برای درآغوش گرفتن کودکی گمشده در واگن‌های تنگ قطار، باز می‌شود.
به کمک همراه همیشگی‌اش او را به دست پرورشگاهی در همان حوالی می‌سپارد غافل از اینکه آن‌جا آخر خط نیست. برای خداحافظی خیلی زود است، زندگی آن‌ها حالا به هم گره خورده و هیچ جوره از هم باز نمی‌شود.

 

 

 

 

قسمتی از رمان:

– بس کن آلا، خفه شو!
ساشا سعی میکرد به آلا دلداری دهد و از اینکه او آرام نمی‌شد عصبی شده بود.
برای اولین بار بود که آلا درگیر یک قتل شده بود و تصویر یوری با چشمان باز که روی زمین افتاده و خون از سرش جاری بود را نمی‌توانست فراموش کند.
– تو کشتیش… .
– آره کشتمش رمان عاشقانه آنهدونیا چون لیاقتش همین بود.
آلا ساشا را که می‌خواست او را بغل کند هل داد و با گریه گفت:
– تو اگه اون روز بهش مشت نمی‌زدی کینه‌ای نمی‌شد.
ساشا با پوزخند گفت:
– حالا همه چی تقصیر من شد؟
ساشا با سماجت خود را به آلا رساند و او را در آغوش گرفت.
– فراموشش کن… می‌فهمی؟ فراموشش کن.
آلا بی‌خیال نمی‌شد.، طاقت ساشا تمام شد و بلند شد تا از اتاق خارج شود.
قبل از اینکه در را باز کند با حرص گفت:
– یه جوری ناراحتی که انگار کلی باهاش خاطره داشتی.

 

 

مطالب پیشنهادی:

دانلود رمان پسر مقتول

دانلود رمان باران حماقت

صفحات: 369

ژانر: عاشقانه، اجتماعی

تلگرام مای ناول روبیکا مای ناول

نظرهای کاربران

اولین نظر را در مورد این آهنگ شما ارسال کنین