فروشگاه

دانلود رمان آصلان از مائده قریشی pdf

دانلود رمان آصلان از مائده قریشی pdf

دانلود رمان آصلان از مائده قریشی pdf

خلاصه رمان:

یک آتش سوزی بزرگ درست بعد از جدایی دو معشوق… مردی که چشمانش از جنس یخ های آلاسکا هستند و

وجودش طعنه به سنگ سخت می زند… دختری که در مردمک هایش زندگی بیداد می کند و آرامش …

طعم خیانت معشوق، توانایی دل کندن ندارد… هیچ کس نمی داند که آخر قصه ی عشق پر دردسرشان به کجا کشیده می شود…

جز دخترکی که امید دارد یه روز ققنوس شدن؟؟

قسمتی از رمان

خوبم عزیزم، چیز خاصی نیست!

مشخص بود که داره دروغ می گه؛

دلش نمی خواست صحبت کنه و من هم اصرار نکردم علی رقم اینکه میل داشتم بدونم چی شده تا در صورت توان کمکش کنم!

-اگر کمکی خواستی می تونی روی من حساب کنی!

به گفتن همین جمله بسنده کردم و کاش که ایرانیا هم توی فرهنگ لغتشون کلمه ای به اسم تعارف نداشتن؛

اون وقت خیلی کارا راحت تر و بی دغدغه تر انجام می شدن!

بدون هیچ حس بدی!

سرش رو تکون می ده و دیگه چیزی نمی گه!

گوشیم می لرزه و نگاه من به اسم نقش بسته روی صفحه ی گوشی می چسبه!

تماس رو قبل از اینکه قطع بشه وصل می کنم و گوشی رو کنار گوشم قرار می دم!

از جام بلند می شم و همون طور که به سمت بیرون مغازه می رم با یه لبخند بزرگ به شخص پشت گوشی می گم:

-ســـلام بر عشق قشنگ من!

نفس نفس زدناش گوشم رو پر می کنه و بعد صدای دل نشینش رو می شنوم:

-سلام هویج خاله… خوبی؟

با شنیدن لقب هویجی که به من نسبت داد لبخند و اخمم با هم قاطی می شن و می گم:

-من عالی ام مرجان خانوم شما باز چرا نفسات رفته رو شماره؟

لب به گلایه باز می کنه:

-تو و اون نعیم من رو دیوونه کردین به خدا! از هفته ی پیش قرار بود بیاین این باغچه رو با هم سر و سامون بدیم!

تو که نیستی کلا، انگار یادت رفته یه خاله ی پیری هم داری، اون پسر هم که فقط دنبال این مشتریاش می گرده!

لبخندی روی لبم می شینه!

خاله ی ساده ی من!

-خاله جون بهشون می گن موکل، نه مشتری!

 

قیمت39000

صفحات: 2462

ژانر: عاشقانه

تلگرام مای ناول روبیکا مای ناول

نظرهای کاربران

اولین نظر را در مورد این آهنگ شما ارسال کنین