فروشگاه

دانلود رمان هتل ماهی pdf از بهاره حسنی

دانلود رمان هتل ماهی pdf از بهاره حسنی

دانلود رمان هتل ماهی pdf از بهاره حسنی

خلاصه رمان:

فارا و فاطیما که پدر و مادرش رو توی تصادف از دست دادن، تحت سرپرستی

دو خاله و تک دایی خودشون بزرگ شدن..  حالا با فوت فاطیما، فارا به تهران میاد

ولی مرگ فاطیما طبیعی نبوده و به قتل رسیده.. قاتل کسی نیست جز…

قسمتی از رمان

ماهک پشت در بود. قفل بالا را باز کردم و در را گشودم. با لباس بیرون بود.

همراه با دو کیسه بزرگ خرید، که از شدت سنگینی شان کمی سرخ شده بود.

با عجله یکی از کیسه ها را از او گرفتم و به اشپزخانه بردم. امد و ان یکی را هم روی میز گذاشت.

بعد بدون حرفی، مرا بغل کرد. محکم. و بعد زیر گریه زد. بغضم را فرو خوردم.

در این مدت انقدر گریسته بودم که چشمانم مشکل پیدا کرده بود. دایم قرمز و

ملتهب بود و می سوخت و اشک ریزش داشت و باید قطره چشمی مصرف می کردم.

بعد که کمی خالی شد، شالش را باز کرد و روی دسته صندلی گذاشت و

شروع کرد به جابه جا کردن چیزهایی که خریده بود. ماهک مثل اسمش بود. یک تکه ماه.

ذره ایی بدی و کژی در وجود این ادم نبود. اصلا مثل اینکه نمی توانست بد باشد.

خوب به دنیا امده بود و خوب زندگی می کرد و خوب هم از دنیا می رفت.

این جهان به ادم هایی مثل او خیلی نیاز داشت و بسیار هم کم از انها داشت.

ـ چرا زحمت کشیدی! خودم می رفتم می خریدم. چیزی نگفت و فقط از روی شانه اش

به من لبخند زد ـ فتانه و زرین چطور بودن؟ به کمک اش رفتم، اما نگذاشت و

من هم رفتم تا چای دم کنم که با کوکی هایی که خریده بود، بخوریم. گفتم: ـ خوب بودن.

از کنار در یخچال سرک کشید و خنده کوچکی زد. ـ خوب بودن، یعنی ای همچین!

سرم را با لبخندی تایید امیز تکان دادم. ـ شاکی بودن. مخصوصا فتانه.

 

قیمت32000

صفحات: 1027

ژانر: عاشقانه،معمایی

تلگرام مای ناول روبیکا مای ناول

نظرهای کاربران

اولین نظر را در مورد این آهنگ شما ارسال کنین