فروشگاه

دانلود رمان بوسیدن عروس ممنوع از کاریان کول pdf

دانلود رمان بوسیدن عروس ممنوع از کاریان کول pdf

دانلود رمان بوسیدن عروس ممنوع از کاریان کول pdf

خلاصه رمان

می‌شه گفت من دختری در شرایط سخت بودم و اون شوالیه من با زره درخشان بود. اما دقیق‌تر بخوام بگم من دختری بودم

که بدشانسی زیادی داشت و اون پسری بود با هیکل عضلانی‌ و خالکوبی‌های زیاد!جود لاکتی معروف به «لاکی»

فقط یک کارگر ساختمانی جذاب و متفکر نبود. اون قهرمان شخصی من بود که به نظر می‌رسید

در مکان‌ و زمان مناسب همیشه کنارم حضور داشت. مثل زمانی که ماشینم خراب شد و به یه سواری به خونه نیاز داشتم

و زمانی که روی پیاده‌رو درست روبروش پخش زمین شدم و باید به اورژانس منتقل میشدم.

اون لحظات دقیقاً بهترین لحظات من نبودن، اما برای اون بود.ما با هم دوست شدیم و مهم نبود که ۱۶ سال از من بزرگتره.

ما وجوه مشترک زیادی داشتیم؛ مثلا عشقمون به موسیقی راک کلاسیک و ماشین‌های سریع قدیمی و

گذشته‌های دردناکمون که ما رو نسبت به عشق و روابط بدبین کرده بود.

❌داستانی آرام و شیرین اما جذاب و عاشقانه، ازدواج مصلحتی با اختلاف سنی بالا!❌
قسمتی از رمان

سوزی میگه:«دقیقاً مثل من! منم هیجده سالم بود وقتی با ال ازدواج کردم. اون موقع حس میکردم

خیلی پیرم، با اینکه خیلی جوون بودم.» با چشمای دلتنگ به شوهرش نگاه میکنه.

«فکر میکردم همه چیز رو میدونم». «هنوز که هنوزه هم فکر میکنی همه چیزو میدونی».

عمو ال به شوخی میگه. سوزی به سمت ما میچرخه. «سن مهم نیست. شما دو تا با هم رشد میکنین

و همه چیز رو حل میکنید. دقیقاً مثل ما.» «ما واقعاً یه زوج نیستیم» جود میگه و سرش رو تکون میده.

«اینو متوجه هستین دیگه؟ اون فقط هیجده سالشه. و ما فقط دوستیم.

نمیخوام شما دو تا خیلی هیجان زده شین و فکر کنین که قراره بچه دار شیم». 

«من عاشق بچه هام!» زنعمو سوزی فریاد میزنه و صورتش سرخ میشه.

«اکه فقط یکی داشته باشی هم بد نیست». جود و من همزمان میخندیم.

«نه زنعمو سوزی. بچه نه.» «من براتون نگهداریش میکنم. تمام روز بیکارم».

«بازم قرار نیست اتفاق بیفته.» جود میگه. «خب، اگه قراره نگهداریش کنه»

من شوخی میکنم و ارنجم رو به بازوش میزنم. اون با لبخند به سمتم میچرخه و

انقدر نزدیکم میاد که برای یه لحظه فکر میکنم شاید قراره من رو ببوسه. «تشویقشون نکن».

«گفتی با هم زندگی میکنین؟» عمو ال میپرسه و ابروهاش رو بالا میبره. جود سر تکون میده.

«آره، اما».. «چرا پس واقعاً ازدواج نمیکنین؟» زنعمو سوزی حرفش رو قطع میکنه. 

«خودمون نمی خوایم ازدواج کنیم.» جود جواب میده. زن عمو سوزی دستش رو

به سمتش تکون میده و به حرفش بیتفاوتی میکنه.

 

قیمت37000

 

صفحات: 1084

ژانر: عاشقانه،بزرگسال

تلگرام مای ناول روبیکا مای ناول

نظرهای کاربران

اولین نظر را در مورد این آهنگ شما ارسال کنین